ترانه ی من

چشم وقتی زیباست که برای تو باشد تو وقتی زیبایی که برای من باشی

ترانه ی من

چشم وقتی زیباست که برای تو باشد تو وقتی زیبایی که برای من باشی

دو باره دیدن او

هرگز،دوباره هرگز؟

نه به شب های سرشار از ستارگان لرزان ،

یا به دوشیزگی رخشان سپیده دمان،

یا به بعدازظهرهای قربانی؟

 

یا بر تیره های راه پریده رنگ

که حلقه می زند به گرد مزارع،

یا بر کنار چشمه ی جنبان

سپیدی گرفته از ماه درخشان ؟

 

یا به ریز گیسوان گشن و

آشفته ی جنگل ها ،

آنجا که به آواز نام او

به دست شب تسخیر می شدم؟

و نه در مغاره یی که بازگرداند

پژواک فریادم را؟

 

آه،نه.

دوباره دیدن او-

مهم نیست در کجا-

در آب های مرده ی ملکوت

یا درون خیزابی جوشان،

به ریز ماه آرام، یا به وحشت بی خون!

 

بودن با او...

به گاه هر بهار و زمستان ،

یکدله شده باشی با گرهی مشوش

به گرد گردن خونبارش!

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد