-
بانوی بهار
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1384 10:17
بانوی بهار جامه در بر یکسر، رداپوش درختان لیمو و غنچه های بهار نارنج. راحتی هایش برگ های پهن است و گل آویزهای شرمگین پر مایهمیکنند کجاوهاش را. تماشای او را برون آی در طول جاده ها. می راند با درخش خورشید و ترنم ترانه ها . بانوی بهار با تنفس تابناک می خندد به تمامی درد های جهان . باور نمی کند او را که از زندگانی های...
-
پیام تسلیت
شنبه 22 بهمنماه سال 1384 15:47
فرا رسیدن سال روز شهادت امام حسین (ع) وهفتادو دو تن از یاران باوفایش را به همه دوستان تسلیت عرض می نمایم. و آروزوی قبولی طاعات و عبادات شما رو از خدای مننان طلب می کنم . و امید وارم که همیشه در زندگی حسینی باشید . و همیشه در پی ترویج فرهنگ حسینی و هدف قیام عاشورا که امر به معروف و نهی از منکر است باشد
-
دو باره دیدن او
شنبه 22 بهمنماه سال 1384 15:40
هرگز،دوباره هرگز؟ نه به شب های سرشار از ستارگان لرزان ، یا به دوشیزگی رخشان سپیده دمان، یا به بعدازظهرهای قربانی؟ یا بر تیره های راه پریده رنگ که حلقه می زند به گرد مزارع، یا بر کنار چشمه ی جنبان سپیدی گرفته از ماه درخشان ؟ یا به ریز گیسوان گشن و آشفته ی جنگل ها ، آنجا که به آواز نام او به دست شب تسخیر می شدم؟ و نه در...
-
گل هوا
شنبه 22 بهمنماه سال 1384 15:38
تقدیر چنین بود که او را یافتم ایستاده در میان مرغزار، حاکم برجهان گذار، همه چیز با او به گفت و گو یا ناظر بر حضور او . و با من گفت : «از کوهستان فراز شو. من هرگز مرغزار را ترک نمی کنم. گل های سپید برف را بچین ، سخت ها و ظریف ها را، و از آن من کن آنها را.» فرا شدم از کوهسار تلخ و در پی جایی گشتم که گل های سپید در شب...
-
اولین نگاه
جمعه 7 بهمنماه سال 1384 16:30
اولین نگاه تقدیر را سرشته ام ، با اولین نگاه تو از عاشقی نوشته ام ،با اولین نگاه تو تفسیر می کنم تو را بین تمام یاس ها از زندگی گذشته ام ،با اولین نگاه تو تعبیر میکنی مرا ،با حرف های ناب و خوب درسادگی فرشته ام ، با اولین نگاه تو افسون چشم های تو ،دیوانه می کند مرا افسانه ها نوشته ام، با اولین نگاه تو پروانه از جمال...
-
پیام تبریک سال نو میلادی
دوشنبه 5 دیماه سال 1384 14:40
فرا رسیدن سال نو میلادی رو به همه دوستان مسیحی تبریک می گم دوستان مسیحی ام سال نو مبارک
-
می پرستمت
سهشنبه 29 آذرماه سال 1384 09:14
می دونی همه بهانه برای خوابیدنم تو هستی، می دونی زود میخوابم تا زودتر تو خواب ببینمت ، و باهات حرف بزنم . اصلا می دونی چقدر باهات حرف می زنم. می دونستی تازه فهمیدم عشق چیه زندگی چیه . می دونستی با تو دوباره زنده شدم. با خودم می گم پس تا حالا چی بودم . باور کن وقتی با توام، حتی تمام سلولهای بدنم از بودن با تو عشق می...
-
تو اگر می دانستی
دوشنبه 28 آذرماه سال 1384 15:30
تو اگر می دانستی .... که چه رنجی دارد. خنجر از دست عزیزی خوردن. از من خسته نمی پرسیدی .... که چرا تنهایم ؟!
-
دستت را به من بسپار
دوشنبه 28 آذرماه سال 1384 10:47
دستت را به من بسپار، تا از گرمی آن وجودم را پر کنم . گوشت را به من بسپار ، تازمزمه عشق را در آن جاری کنم . شانه ات را به من بسپار، تا آن را تکیه گاه تنهایی ام کنم. قلبت را به من بسپار ، تا آن را در هاله ای از نور نگهداری کنم . صدایت را به من بسپار ، تا مهربانی ات را تدریس کنم . چشم هایت را به من بسپار ، تا تازگی های...
-
حرف های نگفته
دوشنبه 28 آذرماه سال 1384 10:29
حرفهایی هست برای نگفتن ، و ارزش عمیق هر کسی ، به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد. و کتابهایی نیز هست برای ننوشتن، و من اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی ، که باید قلم بکنم و دفتر را پاره کنم ، و جلدش را به صاحبش پس دهم، و خود به کلبه ای بی در و پنجره ای بخزم ، و کتابی را آغاز کنم که نباید نوشت؟! کسی در باد می...
-
صدای آشنا
شنبه 26 آذرماه سال 1384 15:34
گوش کن ای دل صدای آشنا را بشنو بار دیگر عشق یاری حلقه بر در می زند روزها و شب ها شکوه می کردی ز تنهایی ولی با تو گفتم که عشق آخر به ما سر میزند
-
انتظار
شنبه 26 آذرماه سال 1384 15:32
در جاده های انتظار منتظر کسی هستم شاید بیاید با آمدنش پایان غمهایم التیام دردهایم روزهای خوش زندگی ام فرا خواهد رسید. در لابلای امید و آرزوهایم نام خوش زندگی ام فقط نام تو میدرخشد در فراسوی خیالم با نگاه تو به آینده می نگرم در گلستان زندگی ام تنها به تو می اندیشم.
-
خوشبختی
جمعه 25 آذرماه سال 1384 10:55
قصه ی برف به تابستان است و صداقت گل نایابی است و در چشم های شقایق ها نیز عابر بی عاطفه ی غم جاری است به چه کس باید گفت که با تو خوشبخت ترین انسانم
-
دلتنگی
جمعه 25 آذرماه سال 1384 10:54
وقتی در تنهایی خودم قدم می زنم خاطرات با تو بودن آرامشم را بر هم می زند چه پریشانی لذت بخشی است دلتنگ تو بودن دلم برای شنیدن صدایت تنگ شده برای دیدنت........... دیشب در خواب منتظر آمدنت بودم اما به خوابم هم نیامدی و درد انتظار را در خواب هم حس کردم
-
دوستت دارم
جمعه 25 آذرماه سال 1384 10:53
ساده ولی زیبا به تو لبخند می زنم تمام معنی هستی در نگاهت ریخته است ساده ولی زیبا برایت لباس می پوشم لباس سفیدی که می گویند رنگ پاکی است ساده ولی زیبا دستهایت را در دستانم می گیرم دستانی که همیشه و همه جا مرحم دل تنگم بوده اند ساده ولی زیبا لبانت را می بوسم لبانی که شیرین تر از عسل می خندند ساده ولی زیبا در آغوشت می...
-
گل وحشی
دوشنبه 14 آذرماه سال 1384 14:51
کاش ای تنها امید زندگی می توانستم فراموشت کنم تا شبی چون آتش سوزان عشق در فضای سینه خاموشت کنم کاش آن شب در گلستان خیال ای گل وحشی نمی دیدم تو را تا نسوزم در خزان آرزو کاش من هرگز نمی دیدم تو را ؟!